محل تبلیغات شما
آمدی درخواب من دیشب چه کاری داشتی
ای عجب از این طرفها هم گذاری داشتی

راه را گم کرده بودی نیمه شب شاید عزیز
یا که شاید با دل تنگم قراری داشتی

مهربانی هم بلد بودی عجب نامهربان
بعد عمری یادت افتاده که یاری داشتی

سر به زیرانداختی و گفتی آهسته سلام
لب فروبستی نگاه شرمساری داشتی

خواستم چیزی بگویم گریه بغضم را شکست
نه نگفتم سالها چشم انتظاری داشتی

با نوازش می کشیدی آه و می گفتی ببخش
سربه دوشم هق هق بی اختیاری داشتی

وقت رفتن بغض کردی خیره ماندی سوی من
شاید از دیوانه ی خود انتظاری داشتی

صبح بوی گل تمام خانه را پر کرده بود
کاش می شد باز در خوابم گذاری داشتی

عشق یعنی بی گلایه لب فرو بستن، سکوت
دلخوش از اینکه شبی با او قراری داشتی.

شهریار

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی ..

آمدی درخواب من دیشب چه کاری داشتی ..

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند ...

داشتی ,شاید ,گفتی ,کرده ,بودی ,انتظاری ,قراری داشتی ,آمدی درخواب ,گذاری داشتی ,کاری داشتی ,انتظاری داشتی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

fesceafurri Joseph's site Danielle's memory سرو ولو هیدرولیکی کوچ ها - kuchha Richard's page rhymakelri tibepquifran پژوهش نگار Mechanical Engineering of Tabriz University